وصاياي امام باقر‏علیه ‏السلام به جابر بن يزيد جعفي
مذهبی
صراط 110
نگارش در تاريخ یک شنبه 21 مهر 1392برچسب:, توسط اسماعیل بامری

 يكي از سنتهاي حسنه كه در قرآن كريم نيز مشاهده مي شود، وصيت و پند به فرزندان و همه ی آن كساني است كه اميد مي رود هدايت يابند و مسير سلوك و تعالي را درست پيمايند؛ مانند وصاياي حكيمانه ی لقمان حكيم(1) كه نمونه و سرمشقي براي رسول گرامي اسلام در وصيت و سفارش به عبدالله بن مسعود و ابوذر غفاري شد.
اهل بيت علیهم السلام نيز با تأسي به اين سيره ی نوراني، براي فرزندان و صحابه ی خويش وصايايي بيان فرموده اند كه در جايْ جايِ كتب حديثي ما به يادگار مانده است. (2) به سبب اهميّت اين روش تربيتي، علماي بزرگ اسلام نيز، اين روش و منش را ارج نهاده و خود نيز در اين مسير گام نهاده اند. وصاياي سيد بن طاووس رحمه الله، آيت الله مرعشي نجفي رحمه الله و حضرت امام خميني رحمه الله از اين گونه اند.
در اين مقال گذري هر چند كوتاه به يكي از وصاياي نوراني امام باقر علیه السلام به يكي از اصحابش، جابر بن يزيد جعفي، خواهيم كرد.
الف. آسيب شناسي رفتار مردم 
امام باقر علیه السلام وصاياي خويش را با نگاهي آسيب شناسانه و نقادانه به اجتماع عصر خويش و همه اعصار بيان مي دارد. آن حضرت با برشمردن سوء رفتارهاي موجود در ميان مردم، دل نگرانيها و نارضايتي اش را از اجتماع موجود بيان مي دارد. با كمي دقت درمي يابيم كه اين عيوب در اكثر جوامع، حتي عصر ما نيز موجود است كه بايد اصلاح شود.
امام باقر علیه السلام به جابر فرمود:
«يَا جَابِرُ اغْتَنِمْ مِنْ أَهْلِ زَمَانِكَ خَمْساً إِنْ حَضَرْتَ لَمْ تُعْرَفْ وَ إِنْ غِبْتَ لَمْ تُفْتَقَدْ وَ إِنْ شَهِدْتَ لَمْ تُشَاوَرْ وَ إِنْ قُلْتَ لَمْ يُقْبَلْ قَوْلُكَ وَ إِنْ خَطَبْتَ لَمْ تُزَوَّج؛(3) اي جابر! از مردم دورانت، پنج چيز را غنيمت شمار:
1. اگر حاضر باشي، تو را نشناسند؛ 2. اگر ناپيدا شوي سراغ تو را نگيرند؛ 3. اگر در انجمن باشي، [از تو رأي نخواهند و] با تو مشورت نكنند؛ 4. اگر سخني بگويي، گفته ات را نپذيرند؛ 5. اگر زني را خواستگاري كني به تو ندهند.»
امام در اين قسمت از گفتارشان با برشمردن عيوب اجتماع و رفتارهاي عمومي مردم، خواست تا بدين طريق جامعه ی الگو و پويا را معرفي كند؛ جامعه اي كه داراي عيوب فوق نباشد.
البته اين گفتار امام علیه السلام از جهتي ديگر، بسيار دردناك است، و آن، مظلوميت و غريب بودن امام علیه السلام را در اجتماع عصرش مي رساند. به عبارت ديگر امام باقر علیه السلام به غربت خويش در آن روز مدينه مي پردازد كه بهتر است انسان بر اين همه دردي كه در گفتار امام علیه السلام نهفته است، سرشك خون ببارد.

ب. سفارش پنج گانه در برخورد با مردم 
امام باقر علیه السلام ، براي چگونگي برخورد با رفتارهاي گوناگون مردم، يك الگوي پنج وجهي ارائه مي فرمايد كه باعث استواري و پايداري فرد در برابر اجتماع است. آن حضرت علیه السلام مي فرمايد:
«وَ أُوصِيكَ بِخَمْسٍ إِنْ ظُلِمْتَ فَلَا تَظْلِمْ وَ إِنْ خَانُوكَ فَلَا تَخُنْ وَ إِنْ كُذِّبْتَ فَلَا تَغْضَبْ وَ إِنْ مُدِحْتَ فَلَا تَفْرَحْ وَ إِنْ ذُمِمْتَ فَلَا تَجْزَع؛(4) [اي جابر!] تو را [در برخورد با مردم] به پنج چيز وصيت مي كنم:
1. اگر بر تو ظلم و ستمي شد، تو ستم مكن؛ 2. اگر به تو خيانت كردند، تو خيانت نكن؛ 3. اگر تكذيب شدي، غضب مكن؛ 4. اگر مدح شدي، شاد مشو؛ 5. اگر نكوهش شدي، بي تابي مكن.»


ج. چگونگي برخورد با شايعات 
يكي از معضلاتي كه در اجتماع مي تواند خطر آفرين باشد، رواج شايعات و سخنان بي پايه است كه كاركردي بس خطرناك دارد. امام باقر علیه السلام نسخه اي را براي نحوه مواجهه با شايعات در اجتماع مورد نظر ارائه مي دهد كه دستور العملي بسيار كارگشاست. آن حضرت فرموده است: «وَ فَكِّرْ فِيمَا قِيلَ فِيكَ فَإِنْ عَرَفْتَ مِنْ نَفْسِكَ مَا قِيلَ فِيكَ فَسُقُوطُكَ مِنْ عَيْنِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ عِنْدَ غَضَبِكَ مِنَ الْحَقِّ أَعْظَمُ عَلَيْكَ مُصِيبَةً مِمَّا خِفْتَ مِنْ سُقُوطِكَ مِنْ أَعْيُنِ النَّاسِ وَ إِنْ كُنْتَ عَلَى خِلَافِ مَا قِيلَ فِيكَ فَثَوَابٌ اكْتَسَبْتَهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَتْعَبَ بَدَنُك؛(5) در آنچه درباره تو گفته مي شود، انديشه كن! اگر آنچه درباره ات گفته شده، در خود ديدي، (يعني سخن مردم صحت داشت)، بدان كه سقوط تو از چشم بيناي خداي عزوجل در هنگامي كه از حق خشمگين شدي مصيبتي بزرگ تر است برايت، در مقايسه با اينكه [بيم داري] از چشم مردم بيفتي و اگر بر خلاف آنچه درباره تو گفته اند، بودي، اين (كار مردم و اهل شايعه) خود ثوابي است كه بي رنج و زحمت به دست آورده اي.»
نكته هايي كه مي توان از اين بخش از گفتار نوراني امام آموخت:
1. برخورد متفكرانه و انديشمندانه در گفتار و رفتار مردم؛ 2. سقوط از چشم بيناي الهي، مصيبت بارتر و سخت تر از سقوط از چشم مردم است؛ 3. بي توجهي مردان الهي به گفته هاي نادرست مردم، كه ره آوردي جز ثواب ندارد؛ 4. معيار سنجش بايد خداوند باشد، نه مردم؛ 5. در جوامع خدا محور و معنويت مدار، شايعات انسان را از پاي در نياورده و نااميد نمي كند.

د. دوستي اهل بيت علیهم السلام بر محور قرآن 
امام علیه السلام به واسطه اهميت تأثيرگذاري اجتماع بر افراد جامعه و لزوم تصحيح اين گونه تأثيرگذاريها، معيار ديگري را نيز مطرح مي فرمايد كه بسيار داراي اهميت است. امام باقر علیه السلام ، در اين بخش از گفتار نوراني خويش، ابتدا به لزوم پايداري در مقابل دشمنان اهل بيت علیهم السلام اشاره كرده، سپس معيار و ميزان قرار دادن قرآن را براي سنجش رفتار مردم، از نشانه هاي دوستي اهلبيت علیهم السلام شمرده است. آن حضرت مي فرمايد:
«وَ اعْلَمْ بِأَنَّكَ لَا تَكُونُ لَنَا وَلِيّاً حَتَّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَيْكَ أَهْلُ مِصْرِكَ وَ قَالُوا إِنَّكَ رَجُلُ سَوْءٍ لَمْ يَحْزُنْكَ ذَلِكَ وَ لَوْ قَالُوا إِنَّكَ رَجُلٌ صَالِحٌ لَمْ يَسُرَّكَ ذَلِك؛(6) بدان كه دوست ما شمرده نشوي تا چنان (محكم) شوي كه، اگر همه ی همشهريانت گرد آيند و گويند تو مرد بدي هستي، مايه ی اندوه تو نشود، و اگر همه گويند تو مرد خوبي هستي، شادت نكند.»
امام علیه السلام در ادامه مي فرمايد:
«وَ لَكِنِ اعْرِضْ نَفْسَكَ عَلَى مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ، فَإِنْ كُنْتَ سَالِكاً سَبِيلَهُ زَاهِداً فِي تَزْهِيدِهِ، رَاغِباً فِي تَرْغِيبِهِ خَائِفاً مِنْ تَخْوِيفِهِ، فَاثْبُتْ وَ أَبْشِرْ فَإِنَّهُ لَا يَضُرُّكَ مَا قِيلَ فِيكَ، وَ إِنْ كُنْتَ مُبَايِناً لِلْقُرْآنِ فَمَا ذَا الَّذِي يَغُرُّكَ مِنْ نَفْسِك؛(7) ولي خود را به قرآن عرضه كن، اگر به راه قرآن مي روي و آنچه را كه قرآن نخواسته، نمي خواهي، و آنچه را كه قرآن خواسته است، مي خواهي، و از آنچه كه بيم داده است، مي ترسي، برجا و پايدار باش و مژده ات باد كه هر چه درباره ی تو گويند، به تو زياني نمي رساند؛ ولي اگر از قرآن جدايي (و به راه قرآن نمي روي پس چه چيزي سبب مي شود كه به خودت مغرور شوي؟»
بر اساس اين روايت نوراني، معيار راستي و ناراستي رفتار انسان، قرآن است. و بر پايه ی همين گفتار، آن حضرت، معيار دوستي اهلبيت علیهم السلام را نيز به ميزان همراهي و همگرايي با قرآن معرفي مي كند.


هـ . جهاد با نفس، نشانه ی مؤمن 
امام باقر علیه السلام در ادامه وصاياي خود يكي از نشانه هاي هر فرد مؤمن را جهاد با نفس مي داند و مي فرمايد:
«إِنَّ الْمُؤْمِنَ مَعْنِيٌّ بِمُجَاهَدَةِ نَفْسِه، لِيَغْلِبَهَا عَلَى هَوَاهَا فَمَرَّةً يُقِيمُ أَوَدَهَا وَ يُخَالِفُ هَوَاهَا فِي مَحَبَّةِ اللَّهِ وَ مَرَّةً تَصْرَعُهُ نَفْسُه فَيَتَّبِعُ هَوَاهَا فَيَنْعَشُهُ اللَّهُ فَيَنْتَعِشُ وَ يُقِيلُ اللَّهُ عَثْرَتَهُ فَيَتَذَكَّرُ وَ يَفْزَعُ إِلَى التَّوْبَةِ وَ الْمَخَافَةِ، فَيَزْدَادُ بَصِيرَةً وَ مَعْرِفَةً لِمَا زِيدَ فِيهِ مِنَ الْخَوْفِ، وَ ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ يَقُولُ: إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون؛(8)و(9) به راستي، مؤمن، سخت متوجه جهاد با خود است تا بر هواي نفس خود غلبه كند. يك بار نفس را از كجي به راستي آرد و با خواهش او، براي خدا مخالفت كند، و بار ديگر، هم نفس او را به زمين زند و پيرو هوس او شود و خدايش دست او را بگيرد و از جا بلند كند و از لغزش او بگذرد و متذكر شود و به توبه كردن و ترسيدن از خدا گرايد و معرفت و بينايي اش را بيفزايد، براي اينكه ترسش افزوده است. اين گونه است كه خداوند در قرآن كريم مي فرمايد: به راستي، كساني كه تقوا دارند، هنگامي كه گرفتار وسوسه هاي شيطان شوند، به ياد (خدا و پاداش و كيفر او) مي افتد، و ناگهان بينا مي گردند.»

نكته ها 
در اين بخش از وصاياي امام باقر علیه السلام ، نكات گوهرباري نهفته است كه براي علاقه مندان به سلوك الي الله بسيار مغتنم است:
1. مؤمن، كسي است كه اهتمام تامّ بر مجاهده ی با نفس دارد؛ 2. هدف مجاهده، آن است كه سالك بتواند با پيروزي بر نفس خويش خداگرا شود؛ 3. در تمام مراحل سلوك، خداوند با سالك همراه است و در صورت لزوم از وي دستگيري مي كند؛ 4. سالك نبايد در مسير مجاهده، ترس از شكست داشته باشد؛ بلكه شكست، مقدمه ی پيروزيهاي بعدي است. سالك در سايه ی شكست و تذكر است كه مي تواند، در وادي توبه قدم بنهد؛ 5. توبه بايد با خوف الهي همراه شود؛ 6. رمز پيروزي باتقوايان و سالكان در مصاف با شياطين، حضور و تذكر است و ره آورد اين مجاهده، بصيرت و توجه تامّ است؛
امام باقر علیه السلام در اين بخش از روايت، مراحلي را براي سالك الي الله در سير و سلوك بيان مي فرمايد كه آن را براي استفاده ی بيش تر مي توان در هفت مرحله ی ذيل جاي داد:
1. يقظه و بيداري؛ يعني سالك بداند و بخواهد كه بايد سير الي الله و مجاهده كند. 2. مجاهده؛ 3. تذكر (يا حضور) و توجه؛ 4. توبه؛ 5. خوف؛ 6. بصيرت؛(10) 7. معرفت.
سالك، ناگزير است كه با طي مراحل فوق، مقيم مقام ايمان و متصف به اسم مؤمن شود. 


(1) لقمان/13 به بعد.
(
2) مانند وصاياي حضرت امير علیه السلام به امام حسن علیه السلام. ر.ك: نهج البلاغه، ترجمه دشتي، نامه 31، ص519 و وصاياي امام باقر علیه السلام به جابر جعفي.
(
3) تحف العقول، حسين بن شعبة الحراني، تصحيح علي اكبر غفاري، ترجمه آيت الله كمره اي، تهران، انتشارات اسلاميه، چاپ سوم، 1366ش، ص291 ـ292.
(
4) تحف العقول، ص292.
(
5) بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسي، بيروت، دار احياء التراث، 1403 ق، ج75، ص162.
(
6) تحف العقول، ص292.
(
7) بحار الانوار، ج75، ص162.
(
8) مستدرك الوسائل، حاج ميرزا حسين نوري، مؤسسه آل البيت، چاپ سوم، 1411 ق، ج11، ص142.
(
9) اعراف/20.
(
10)
 براي آشنايي بيش تر درباره اين اصطلاحات و مقامات در سير و سلوك مي توان به آثاري چون منازل السائرين و قوت القلوب ابوطالب مكي و مقامات معنوي استاد محسن بينا و ... رجوع كرد؛ مثلاً درباره يقظه و بيداري به منازل السائرين، ص34، تذكر، ص69، توبه، ص41، خوف، ص106 و بصيرت، ص336 رجوع كرد. ر.ك: منازل السائرين، ملا عبدالرزاق قاساني، تصحيح محسن بيدارفر، قم، انتشارات بيدار، چاپ اول، 1372 ش.

منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 122



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: