يا تهديد به آتش کشيدن خانه حضرت زهرا باسند صحيح در کتب اهل سنت آمده است يا خير؟ استاد قزويني:
مذهبی
صراط 110
تهديد عمر به آتش زدن خانه وحي و پشيماني ابو بكر از آن
   پخش صوت 
   دان لود    
 بسم الله الرحمن الرحيم

برنامه: حبل المتين

استاد: حضرت آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني

تاريخ : 1392/01/25

موضوع: تهديد عمر به آتش زدن خانه وحي و پشيماني ابو بكر از آن

مجري:

آيا تهديد به آتش کشيدن خانه حضرت زهرا باسند صحيح در کتب اهل سنت آمده است يا خير؟

استاد قزويني:

من قبل از آغاز سخن لازم‌ مي‌‌ دانم از همه علاقه مندان به اهل بيت عصمت و طهارت سلام الله عليهم اجمعين چه در ايران و چه در ديگر نقاط جهان که امروز با حضور در مراسم عزاداري فاطمة زهرا سلام الله عليها و اظهار همدردي با بقية الله الاعظم در شهادت مادر مظلومه اش فاطمة زهرا تشکر کنم و به حق مردم حق مطلب را نسبت به مظلومه شهيده فاطمة زهرا اين بزرگ بانويي که قدر آن به حق مجهول است ادا کردند.

و آنچه که ما از رسانه‌ها‌ مي‌‌ ديديم و همچنين در خود شهر قم با حضور مراجع بزرگوار در اين مراسم عزاداري يک عاشوراي ديگري بود و الحق امروز مردم قلب زهرا را خوشحال کردند، قلب اميرالمؤمنين را خوشحال کردند، قلب مقدس امام زمان را با اين کار خود خوشحال کردند.

و من يک نکته اي را قبل از اينکه به سوال برادر عزيزم جناب آقاي محسني اشاره کنم حالا من مفصل اين را اشاره خواهم کرد بعضي از عزيزان اهل سنت تصور‌ مي‌‌ کنند که اين قضيه شهادت حضرت زهرا و اين عزاداري‌ها خدايي نکرده با وحدت منافات دارد و يا اهانت به مقدسات آنها است، نه اين چنين نيست و اين از اصول مسلم تاريخ است و مگر ما‌ مي‌‌ توانيم با ناديده گرفتن تاريخ تاريخ را عوض کنيم؟

 و اين از عقائد شيعه است و مسئله شهادت حضرت زهرا جمله اي است که اميرالمؤمنين سلام الله عليه در نهج البلاغه خطبه 202 مفصل مطرح‌ مي‌‌ کند که به هنگام دفن اين صديقه طاهره که خطاب به نبي مکرم صلي الله عليه و آله و سلم‌ مي‌‌ فرمايد:

وستنبئك ابنتك بتضافر أمتك على هضمها

دخترت به تو ر خواهد داد که امتت چقدر در حق او ظلم و جفا کردند.

پهلوي او را شکستند، محسن او را سقط کردند و همين قضايا منجر به شهادت مظلومانه آن بزرگوار شد.

و بعد اميرالمؤمنين اشاره‌ مي‌‌ فرمايد:

فأحفها السؤال واسترها الحال

يا رسول الله از زهرا با اصرار سوال کن به من که دردهاي دل خود را نگفت فقط فهميدم که دست و پهلويت زخمي شده ولي ندانستم که چگونه شبهاي محن را سحر کردي.

ولم يطل العهد ولم يخل منك الذكر

 يا رسول الله اين همه مصيبت بر دخترت هنوز ياد تو از زبان‌ها نيفتاده بود و هنوز چيزي از رحلت جانگداز و جانکاه تو نگذشته بود.

نهج البلاغة - خطب الإمام علي ( ع ) - ج 2 ، ص 183

و اين تعابير کاملا نشان‌ مي‌‌ دهد از عمق مصيبت حضرت زهرا سلام الله عليها و وقايعي که بعد از نبي مکرم بر فاطمه زهرا وارد شد تا آنجايي که‌ مي‌‌ گويد:

قل يا رسول الله عن صفيتك صبري

يا رسول الله ديگر صبر علي به سر آمد و کاسه صبرم لبريز شد، ديگه شبهاي علي بعد از اين سحر ندارد، غم‌هاي علي پايان ندارد.

نهج البلاغة - خطب الإمام علي ( ع ) - ج 2 ص 182

نقل‌ مي‌‌ کنند ابن عباس در يکي از شب‌هاي صفين يعني در حقيقت نزديک 27 سال بعد از شهادت حضرت زهرا حنايي آماده کرده بودند و به علي عليه السلام تعارف کردند که علي جان بيا با هم حنا بگذاريم ريش مبارک شما سفيد شده است.

اميرالمؤمنين‌ مي‌‌ فرمايد ابن عباس مگر نمي داني ما هنوز عزادار فاطمه هستيم، يعني بعد از گذشت 27 سال هنوز اميرالمؤمنين به فکر داغ فاطمه زهرا است و داغ زهرا از دل علي هنوز نرفته وحتي فرزند زهرا امام کاظم سلام الله عليه مستشهد 183 حجري است که وقتي از زهراي مرضيه نام‌ مي‌‌ برد‌ مي‌‌ گويد:

إِنَّ فَاطِمَةَ ع صِدِّيقَةٌ شَهِيدَةٌ

از مادرش زهرا به عنوان يک مظلومه شهيده تعبير‌ مي‌‌ کند.

الكافي ( مُشَكَّل ) - الشيخ الكليني - ج 1 ص 458

صراط النجاة ( تعليق الميرزا التبريزي ) - السيد الخوئي - ج 3 ص 441

اينها چيزي نيست که مخصوص امروز و ديروز و 10 سال و 50 سال و 100 سال اخير باشد و من يک نکته اي را‌ مي‌‌ خواهم امشب اشاره کنم که نمي خواستم بگويم ولي بعضي از افرادي که در اين شبکه‌هاي خيلي دارند نسبت به حضرت زهرا بي حيايي و جسارت و اهانت‌ مي‌‌ کنند و بعضي از تعابيري که لايق خودشان و اجداد خودشان هست نثار‌ مي‌‌ کنند من ناگزيرم اين جمله را حداقل با آقايان اهل سنت در‌ مي‌‌ان بگذارم.

شما‌ مي‌‌ گوييد فرض قضيه شهادت حضرت زهرا توهين به خليفه دوم است و خليفه دوم آمد و مقدمات شهادت حضرت زهرا را فراهم کرد و به او سيلي زد و چنين و چنان کرد، اينها توهين به عمر است.

من از آقايان اهل سنت سوال‌ مي‌‌ کنم مقام حضرت زهرا بالاتر است يا مقام نبي مکرم؟ شما در خود صحيح بخاري نقل‌ مي‌‌ کنيد نسبت به نبي مکرم خليفه دوم نسبت هذيان‌ مي‌‌ دهد، شما در صحيح مسلم نقل‌ مي‌‌ کنيد در قضيه نماز بر عبدالله ابي خليفه دوم جسورانه با نبي مکرم اهانت‌ مي‌‌ کند.

مقام زهرا از ايشان بالاتر است؟ شما خودتان آورديد اگر واقعا آنها اهانت است چرا در صحاح آورديد؟ در قضيه حديبيه شما‌ مي‌‌ آوريد بر اينکه خليفه دوم‌ مي‌‌ گويد من در نبوت پيامبر شک داشتم.

آيا آنها اهانت به مقدسات شما نيست؟ جلو چشم نبي مکرم وقتي براي دختر پيامبر که از دنيا رفته است زن‌ها گريه‌ مي‌‌ کنند شلاق بر‌ مي‌‌ دارد و به جان زن‌ها‌ مي‌‌ افتد جلو چشم پيامبر، اينها را شما خودتان نقل کرده ايد.

وقتي ابوبکر از دنيا‌ مي‌‌ رود حمله‌ مي‌‌ کند به خانه عايشه که آنجا عزاداري‌ مي‌‌ کردند تمام زن‌ها را مورد ضرب و شتم قرار‌ مي‌‌ دهد، اينها چيزهايي است که خودتان نقل کرديد از خليفه دوم، اينها عيب و جسارت و اهانت نيست، اينها مقدسات اهل سنت را مورد هجمه قرار دادن نيست ولي قضيه هجوم به خانه حضرت زهرا و ضرب و شتم قرار دادن دختر پيامبر اکرم اهانت است و شيعه‌ها چنين و چنان هستند؟

آن آقاي گرگيج هم که در يک همايشي در زاهدان‌ مي‌‌ گفت آقا اگر‌ مي‌‌ خواهيد وحدت برقرار بشود بايد دست از شهادت حضرت زهرا بردارند ما به اين آقا و همفکرانش‌ مي‌‌ گوييم:

مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ

سوره آل عمران آيه 119

شما بميريد هم ما شهادت حضرت زهرا را هر سال همانطور که داريد‌ مي‌‌ بينيد به کوري چشم دشمنان حضرت زهرا مردم ايران و شيعيان هر چه با شکوه تر برقرار‌ مي‌‌ کنند.

هزاران مرگ بر آن وحدتي که ما بخواهيم از اصل و اصول خودمان شهادت حضرت زهرا دست برداريم که حالا ما‌ مي‌‌ خواهيم وحدت برقرار کنيم؟ شهادت حضرت زهرا که جاي خود دارد مرحوم شهيد مطهري‌ مي‌‌ گويد ما حاضر نيستيم به خاطر وحدت يک مستحب کوچک و مکروه کوچک مان را مصالحه کنيم همانطوري که انتظار هم نداريم برادران اهل سنت بيايند و براي وحدت از  يک مستحب و مکروه کوچک خود دست بردارند.

اينها نيست برادران عزيز و سروران گرامي، گوش به حرف افرادي که خود فروخته و مزدور هستند، افرادي که از جاي ديگر دارند دستور‌ مي‌‌ گيرند براي اينکه اين درآمدشان ادامه داشته باشد و اين پول‌هايي که‌مي‌‌ گيرند جواب بدهند شروع‌ مي‌‌ کنند همچين مطالبي را بيان‌ مي‌‌ کنند.

و من در اينجا ناگزيرم جناب آل شيخ مفتي اعظم عربستان سعودي نمي دانم اين آخوندهاي درباري هر روز يک خزعبلاتي از خودشان صادر‌ مي‌‌ کنند در خطبه نماز جمعه شروع‌ مي‌‌ کند نسبت به شيعه جسارت کردن و تحريک‌ مي‌‌ کند ديگران را در برابر شيعه و از مذهب شيعه به عنوان يک مذهب باطل تعبير‌ مي‌‌ کند.

جناب آقاي آل شيخ اگر واقعا مردانگي و وجدان داريد واقعا روي حرف خود هستيد و شيعه را يک مذهب باطل‌ مي‌‌ دانيد، مراجع ما که بارها اعلام مناظره کردند چرا اين مردانگي را نداريد که بياييد؟ امروز هم عصر عصر رسانه است و لازم نيست که شما به ايران يا مراجع ما به عربستان سعودي بيايند در يکي از اين ماهواره‌هاي عربستان سعودي شما بياييد آقايان مراجع ما هم بيايند در شبکه ولايت يا ديگر شبکه‌ها و در رسانه‌هاي ملي مناظره کنيد و ثابت کنيد مذهب شيعه باطل است.

چرا جرات نمي کنيد؟ چرا توان حضور در مناظره را نداريد؟ چون‌ مي‌‌ دانيد چيزي براي گفتن نداريد. خودتان هم‌ مي‌‌ دانيد که مذهب شيعه تنها مذهب منطبق با مذهب راستين نبي مکرم و برخواسته از قرآن است و در برابر منطق شيعه حرفي براي گفتن نداريد.

حالا اگر بعضي از اين علقه مزقه‌ها و کلباني‌ها حرف‌ مي‌‌ زنند اين‌ها عددي نيستند يا اين عرعور‌ها که هر روز عرعر‌ مي‌‌ کند اينها عددي نيستند ولي يک شخصيت محترمي مثل آل شيخ حرفي‌ مي‌‌ زند اينها را ما نمي توانيم از کنارش به سادگي رد بشويم.

و آن دسته از عزيزاني که صداي ما را‌ مي‌‌ شنوند به اين آقايان برسانند واقعا راست‌ مي‌‌ گوييد شما بياييد براي گفتگو و مناظره و ثابت کنيد. اين 500ميليون شيعه است که حداقل در ايران 60‌ مي‌‌ليون شيعه وجود دارد، در هند و پاکستان، عراق و غيره‌ مي‌‌ليون‌ها شيعه است و امروز همه ماهواره دارند و از تلويزيون‌ مي‌‌ بينند بياييد ثابت کنيد بگذاريد اين شيعه‌ها متوجه شوند که مذهبشان باطل است چرا نمي آييد؟

ديگر گذشت آن زماني که جناب آقاي آل شيخ بزرگوار که بخواهيد در يک گوشه اي در يک مسجدي براي 300 نفر مطالبي را بيان کنيد و مردم از کنار اين قضايا بخواهند به سادگي عبور کنند.

من از بينندگان عزيز عذر‌ مي‌‌ خواهم و ناگزير بوديم که بعضي از مطالب را بيان کنيم تا مردم بدانند که قضيه چيست و همين مناظره اي که برادر عزيزمان آقاي عباسي با آقاي سجودي داشتند  اين آقايان نه تنها از عکس قزويني‌ مي‌‌ ترسند حتي از بردن اسم شبکه ولايت هم‌ مي‌‌ ترسند.

آقاي عباسي‌ مي‌‌ گويد چرا‌ مي‌‌ نويسيد عباسي از قم بنويسيد عباسي از شبکه ولايت،‌ مي‌‌ گويد ما نمي نويسيم که شبکه ولايت يعني اين اندازه وحشت دارند و‌ مي‌‌ ترسند. اسم شبکه ولايت براي اينها مايه ترس و وحشت شده است.

 ما نصف مانيتورمان تصوير ايشان را گذاشتيم و اگر واقعا راست‌ مي‌‌ گوييد شما هم بياييد تصوير شبکه ولايت را درگوشه مانيتور و تلويزيون خود قرار بدهيد که مردم هم بدانند قضيه چيست و مسئله روشن شود.

ما باز هم با همه اينها از جناب آقاي سجودي تشکر‌ مي‌‌ کنيم که اين 2-3 تا مناظره که حالا اسمش را هم مناظره نگذارم به عنوان گفتگوي دوستانه يا گلايه و غيره همين اندازه، جلسه قبل هم عرض کردم که اصلا بحث پيروزي و غيره نيست بحث اين است که مسئله يک مقداري روشن شود، سوالاتي که شيعه دارد اين آقايان جواب بدهند و وقتي اينها نمي توانند جواب بدهند مردم بهتر‌ مي‌‌ توانند قضاوت و داوري کنند.

ما نياييم عقيده خود را به زور به مردم تحميل کنيم شما حرف خود را بزنيد دوستان ما هم حرف خود را‌ مي‌‌ زنند و داوري را به عهده مردم‌ مي‌‌ گذاريم، نه ما قضاوت و نتيجه گيري کنيم و نه شما و قضاوت را به عهده مردم بگذاريم.

اما در رابطه با قضيه مسئله حضرت زهرا سلام الله عليها که يک مقدار من يک نکته اي را بيان کنم که قضيه تهديد به آتش زدن خانه حضرت زهرا چند تا نکته است که من اينها را به اختصار چون فرصت زيادي هم نداريم بيان‌ مي‌‌ کنم و براي بينندگان عزيز توجيه‌ مي‌‌ کنم

تهديد به احراق به نقل طبري متوفاي 310 اين حميد از جرير از مغيره از زياد بن کليم‌ مي‌‌ گويد:

اتي عمر بن الخطاب منزل علي و فيه طلحه و زبير و رجال من المهاجرين

وقتي عمر بن خطاب منزل علي بن ابي طالب آمد در اين خانه هم طلحه بود هم زبير و تعدادي از مهاجرين بودند و برگشت گفت:

والله لأحرقن عليكم

به خدا قسم اين خانه را بر شما به آتش‌ مي‌‌ کشم

أو لتخرجن إلى البيعة

يا اينکه همگي آماده بشويد تا با ابوبکر بيعت کنيد

تاريخ الطبري ج 2، ص 233، لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري

 عزيزان اهل سنت دقت کنند اين تعبيري که دارند جناب خليفه دوم‌ مي‌‌ گويد به خدا سوگند خانه را به آتش‌ مي‌‌ کشم  اين همه مهاجرين، علي، طلحه و زبير آنجا بودند اين اهانت نيست؟ آيا اين والله لاحرقن عليکم با کدام آيه از آيات قرآني تطبيق‌ مي‌‌ کند؟ با کدام روايت از روايات نبوي تطبيق‌ مي‌‌ کند؟

آيا نبي مکرم براي اسلام آوردن تهديد به آتش زدن کرده است؟ حالا آن بعضي از رواياتي که قضيه نماز که مطرح‌ مي‌‌ کنند مال منافقين است و کاملا مشخص است و آنها را همه را ما در کتاب نقد قفاري و قصة الحوار الهادي مفصل جواب داديم و همچنين درسايت هم همه اينها را ما جواب داديم.

اينجا من به اختصار رد‌ مي‌‌ شود، محمد بن حميد از يحيي بن معين از ابوزرعة و احمد بن حنبل‌ مي‌‌ گويند ثقة است، جرير بن عبدالحميد‌ مي‌‌ گويند ثقه است، مغيره بن مقسم است، يحيي بن معين، ابن ابي حاتم، نسائي‌ مي‌‌گويند ثقة است.

زياد بن کليب است عجلي و نسائي گفته است که ثقه است،  تمام راويان اين سند همه  ثقه هستند و مشکل سندي هم ندارد که آقايان بگويند اين مشکل سندي دارد.

اين حضراتي که ايراد‌ مي‌‌ کنند که چرا اميرالمؤمنين سلام الله عليه دفاع نکرد از حضرت زهرا به ما جواب بدهند از اين حمله اي که جناب خليفه به خانه زهرا کرده و اين تهديد به آتش زدن کرده است اينجا چرا اميرالمؤمنين دفاع نکرده است؟

من‌ انشاءالله اگر خدا توفيق دهد تصميم دارم يکي از همين شب‌هاي آينده را يا شب جمعه يا دوشنبه که سوال اين وهابي که‌ مي‌‌ گويند چرا اميرالمؤمنين از خود يا همسرش دفاع نکرد مفصل اين را به حول و قوه الهي جواب خواهم داد.

 آقايان به ما بگويند در اينکه آمده در خانه حضرت زهرا و علي بن ابيطالب اين چنين تهديد‌ مي‌‌ کند مگر همين علي بن ابي طالب فاتح بدر و حنين نيست؟ فاتح خيبر نيست؟ همين علي بن ابي طالب نيست مگر که خليفه دوم‌ مي‌‌ گويد:

لولا سيف علي لما قام عمود الاسلام

اگر شمشير علي نبود پرچم اسلام برافراشته نمي شد.

چرا علي بن ابيطالب دفاع نکرد؟ شما هر جوابي داديد ما همان جواب را در مورد قضيه دفاع از حضرت زهرا بيان‌ مي‌‌ کنيم.

روايت ديگر تهديد به احراق به نقل ابن ابي شيبة استاد بخاري است، محمدبن بشر از عبيدالله بن عمر، زيد بن اسلم ايشان هم باز نقل‌ مي‌‌ کند تا آنجايي که‌ مي‌‌ گويد:

وقتي که به عمر رسيد که تعدادي آمدند در خانه علي بن ابيطالب جمع شدند آمد و حتي

دخل علي فاطمه

عمر بن خطاب آمد و با فاطمه مواجه شد

فقال يا بنت رسول الله ما من الخلق احد احب الينا من ابيک

کسي از پدرت بر ما محبوب تر نيست.

الوافي بالوفيات ج 17، ص 167، صلاح الدين خليل بن أيبك الصفدي

الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2، ص 520، أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي

حالا احب الينا من ابيک، عرض کرديم اين پيامبر محبوب همان پيامبر محبوبي است که شما در صحاح خود نقل کرديد در قضيه نماز بر عبدالله جسورانه اهانت کرد و به همين پيامبر نسبت هذيان داد و امثال اينها. و کسي هم بعد از پيغمبر محبوب از تو نزد ما نيست ولي اين که ما شما را دوست داريم قسم به خدا اين مانع نيست از اينکه اين افرادي که در خانه جمع شده اند دستور بدهم خانه را بر اينها به آتش بکشيم.

 به قول يکي از اين آقايان‌ مي‌‌ گفت چماق و هويج، از يک طرف‌ مي‌‌ گويد کسي عزيزتر از شما نيست و از طرفي هم‌ مي‌‌ گويد قسم به خدا خانه را بر شما به آتش‌ مي‌‌ کشم.

 اگر واقعا محبوب تر از اينها نيست اگر واقعا زهراي مرضيه عزيزترين و گرامي ترين افراد است  براي چه‌ مي‌‌ خواهد اين خانه را بر سر اينها به آتش بکشد؟ بعد از اينکه عمر رفت حضرت زهرا‌ مي‌‌ گويد عمر قسم خورده و به قسم خود هم عمل خواهد کرد.

چون او را‌ مي‌‌ شناسد چون سوابقي که از خليفه دوم در جامعه است همه با آن سوابق آشنا هستند.

از نظر سند هم محمد بن بشر، يحيي بن معين و نسائي‌ مي‌‌ گويند ثقة، عبيدالله بن عمر بن حفص است که يحيي بن معين‌ مي‌‌ گويد از ثقات است، ابوزرعة و ابوحاتم و نسائي‌ مي‌‌ گويند که ثقه است، زيد بن اسلم است که احمد بن حنبل، ابوزرعه و ابوحاتم‌ مي‌‌ گويند ثقه است، اسلم قرشي است که مولا و غلام عمر بن خطاب بوده و زمان پيامبر را هم درک کرده که عجلي در مورد او‌ مي‌‌ گويد:

ثقة من كبار التابعين

معرفة الثقات ج 1، ص 223، أبي الحسن أحمد بن عبد الله بن صالح العجلي الكوفي

حالا اينکه زمان پيامبر را درک کرده است يا پيامبر را در خواب ديده است يک بحث مفصلي دارد ولي ما کاري با ان نداريم و همين که آقاي عجلي و ابوزرعة‌ مي‌‌ گويد ثقة براي ما کافي است.

اين نشان‌ مي‌‌ دهد که سند اين روايت هم کاملا صحيح است چون تمام راويان آن ثقة هستند، آقايان اگر نسبت به هريک از اين روات اشکال سندي و رجالي دارند ما درخدمتشان هستيم.

تهديد به احراق به نقل آقاي بلاذري که متوفاي 270 است از مسلمة، سليمان تيمي و ابن عون نقل‌ مي‌‌ کند که:

أن أبا بكر أرسل إلى عليّ يريد البيعة، فلم يبايع

ابوبکر دنبال علي فرستاد تا بيايد بيعت کند ولي علي گفت من بيعت نمي کنم

أنساب الأشراف - أحمد بن يحيى بن جابر ( البلاذري ) - ج 1 ص 586

در خود صحيح بخاري ج 5 صفحه 82 است که اميرالمؤمنين تا 6 ماه بيعت نکرد در همان روز هم بعد از شهادت حضرت زهرا خواست بيعت کند 2 نکته ظريف دارد:

يکي اين است که به ابوبکر برگشت گفت:

اسْتَبْدَدْتَ عَلَيْنَا بِالْأَمْرِ

در امر خلافت در حق ما استبداد کردي به طوري که قطرات اشک از چشمان ابوبکر جاري شد.

دوم هم گفت اگر‌ مي‌‌ خواهي به خانه ام بيايي تا با هم صحبت کنيم عمر را نياورد

ولا يَأْتِنَا أَحَدٌ مَعَكَ كَرَاهِيَةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ

من اصلا به حضور عمر کراهت دارم و از نشستن با عمر ناراحت هستم.

صحيح البخاري ج 4 ، ص 1549

اين کتاب کافي و تهذيب و بحار نيست و صحيح بخاري است و به قدري ما اين را گفتيم که همه اين را حفظ کردند و حتي بعضي از خواهران ما که روي خط‌ مي‌‌ آيند‌ مي‌‌ بينيم اين آدرس‌ها را به قدري که ما تکرار کرديم حفظ کردند و حاج آقاي محسني ما هم حفظ است.

 اين است که به ابوبکر برگشت گفت:

اسْتَبْدَدْتَ عَلَيْنَا بِالْأَمْرِ

در امر خلافت در حق ما استبداد کردي به طوري که قطرات اشک از چشمان ابوبکر جاري شد.

دوم هم گفت اگر‌ مي‌‌ خواهي به خانه ام بيايي تا با هم صحبت کنيم عمر را نياورد.

كَرَاهِيَةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ

من اصلا به حضور عمر کراهت دارم و از نشستن با عمر ناراحت هستم.

اين کتاب کافي و تهذيب و بحار نيست و صحيح بخاري است و به قدري ما اين را گفتيم که همه اين را حفظ کردند و حتي بعضي از خواهران ما که روي خط‌ مي‌‌ آيند‌ مي‌‌ بينيم اين آدرس‌ها را به قدري که ما تکرار کرديم حفظ کردند و حاج آقاي محسني ما هم حفظ است.

مجري:

من حفظ نيستم حاج آقا

استاد قزويني:

صحيح بخاري جلد 5 صفحه 82 حديث 4240

صحيح بخاري هم که شما‌ مي‌‌ گوييد صحيح ترين کتب بعد از قرآن است،  علي بيعت نکرد

فجاء عمر، ومعه قبس

عمر آمد با شعله اي از آتش

من نمي توانم بيش از اين توضيح دهم و اين را عزيزان اهل سنت يک لحظه اين تعصب را کنار بگذارند و اين کارشناسان وهابي هم براي يک لحظه هم شده اين پنبه را گوش خود بيرون بکشند و ببينند که قضيه چيست.

فتلقته فاطمةُ على الباب

عمر با پاره اي از آتش آمده بود و با زهراي مرضيه دم درب برخورد کرد

فقالت فاطمة: يا بن الخطاب، أتراك محرّقاً علي بابي؟

فاطمه زهرا فرمود: دارم‌ مي‌‌ بينم که آمدي خانه مرا به آتش بکشي

قال نعم

بله آمدم خانه را به آتش بکشم.

قال: نعم، وذلك أقوى فيما جاء به أبوك

و آتش زدن خانه تو باعث‌ مي‌‌ شود دين پدرت تقويت شود

أنساب الأشراف ج 1، ص 252، أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري

خيلي عجيب است، واقعا بايد گفت انا لله و انا اليه راجعون، پيامبري که‌ مي‌‌ فرمايد:

فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِي

اين را هم بخاري نقل کرده است و قضيه خواستگاري بنت ابي جهل هم نيست.

صحيح البخاري ج 3، ص1361، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي

در صحيح مسلم است که:

فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي يُؤْذِينِي ما آذَاهَا

صحيح مسلم ج 4، ص 1903، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري

اين چيزي است که شما در صحيح بخاري و مسلم آورديد و اين از احاديثي است که همه بينندگان ما با جلد و صفحه آن به قدري  که ما تکرار کرديم حفظ کردند.

مجري:

مخصوصا حاج آقاي محسني

استاد قزويني:

بله مخصوصا حاج آقاي محسني ما، و حتي به خاطر اين جريمه هم داده است.

مدائني را يحيي بن معين‌ مي‌‌ گويد

مدائني ثقة

تاريخ ابن معين (رواية الدوري)  ج 4، ص 163، يحيى بن معين أبو زكريا

مسلمة بن محارب را ابن حبان توثيق نموده است

سليمان تيمي را ذهبي در مورد او‌ مي‌‌ گويند:

 الحافظ الإمام شيخ الإسلام

تذكرة الحفاظ ج1، ص150، أبو عبد الله شمس الدين محمد الذهبي

عبدالله بن عون که خودش از صحابه است‌ مي‌‌ گويد:

ليس في القوم مثل ابن عون

تاريخ مدينة دمشق ج 31، ص 351، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي

ابن مبارک هم‌ مي‌‌ گويد:

ما رأيت أحدا أفضل من ابن عون

من افضل از ابن عون کسي را نديدم و سراغ ندارم

سير أعلام النبلاء ج 6، ص 365، محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله

ما سه روايت نقل کرديم با سند صحيح مبني بر هجوم خانه زهراي مرضيه سلام الله عليها،  ما از عزيزان يک سوال داريم و اين سوال را اگر دوستان اهل سنت که‌ مي‌‌ خواهند بيايند روي خط و صحبت کنند اگر بتوانند جواب بدهند ما ممنون‌ مي‌‌ شويم.

خداي عالم در سوره نور آيه 27و 28‌ مي‌‌ گويد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ

اي مومنين به خانه ديگران که‌ مي‌‌ خواهيد وارد شويد اجازه بگيريد و سلام دهيد.

سوره نور آيه 27

آيا اين چنين تهديد کردن با شعله اي از آتش به خانه زهرا آمدن اين هست معناي تستانس و تسلم علي اهلها؟

و يا در سوره احزاب آيه 53‌ مي‌‌ فرمايد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ

وارد خانه پيامبر نشويد مگر اينکه به شما اذن داده شود

طبق روايت صحيحي که از جناب ابوبکر است که‌ مي‌‌ گويد پيامبر فرمود: خانه علي و زهرا از خانه انبياست بس افضل از خانه انبيا است.

در ذيل آيه شريفه

فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ

سوره نور آيه 36

حالا اينها از سوالاتي است که اميدواريم عزيزان ما درباره اش دقتي کنند يه مقداري فکري کنند، حالا جوابي هم داشتند بيان کنند و ما هم‌ انشاءالله استفاده کنيم.

مجري:

قضيه ندامت و پشيماني خليفه اول را که به وفور در کتب اهل سنت پيدا‌ مي‌‌ شود و‌ انشاءالله بيشتر بشود بحث کرد در آخرين لحظات عمرشان گفتند که حمله به خانه حضرت زهرا پشيمان هستم، البته از خيلي چيزها اظهار ندامت کردند که يکي از آنها اين کار است که گفته بود که کاش اين کار را انجام نمي دادم قضيه حمله به خانه زهرا سلام الله عليها است.

آيا اين در کتب اهل سنت آمده است يا نه؟

استاد قزويني:

در رابطه با اظهار ندامت و پشيماني خليفه اول از هجوم به خانه حضرت زهرا روايتي است که من معتقدم چند جلسه پيرامون آن بايد بحث کرد خيلي روايت عجيبي است و من به نظرم اگر هيچ روايتي ما نداشته باشيم براي حقانيت شيعه و بطلان کاري که خليفه اول و دوم بعد از رحلت پيامبر انجام دادند همين قضيه بس است.

من از عزيزان اهل سنت تقاضا دارم اين روايت را بروند و خوب مطالعه کنند چون از نظر سند هم مشکلي ندارد و اين را من‌ انشاءالله در جلسه بعد مفصل خواهم کرد که جناب خليفه اول وقتي روزهاي آخر زندگي دم مرگ‌ مي‌‌ گويد من 3 کار انجام دادم که از هر 3 پشيمان هستم.

تک تک اين 3 تا مطالعه و بررسي شود که يکي از آنها قضيه هجوم به خانه زهرا است و آن 2 کار ديگري که خليفه کرده است آيامگر نه اين است که خليفه پيامبر بايد تمام کارهايش يا منطبق با قرآن يا منطبق با سنت راستين پيامبر باشد؟

اگر واقعا خلافت خلافت صحيحي بوده و درست بوده اصلا در کار صحيح که نبايد پشيمان شد و 3 تا کاري هم‌ مي‌‌ گويد اينها را اي کاش من از اول به اين شکل نبود و من سوال‌ مي‌‌ کردم و ورق بر‌ مي‌‌گشت.

يکي از آنها اين است که اصلا از اصل خلافت پشيمان است و‌ مي‌‌ گويد از اينکه دو سال و اندي در مسند خلافت قرار گرفتم ناراحت و پشيمانم و اي کاش در همان سقيفه خلافت را به گردن عمر، ابوعبيده جراح‌مي‌‌ انداختم و خودم کمک کار اينها بودم.

 اگر اين خلافت مشروع و حق است مگر انسان از خلافت حق و مشروع اظهار پشيماني و ناراحتي‌ مي‌‌ کند؟ نمي دانم اين آقاياني که دست و پا‌ مي‌‌ زنند و ما الان چند ماه است که به اين آقايان گفتيم که يک دليل از کتاب وسنت براي اثبات مشروعيت خلافت جناب آقاي ابوبکر براي ما بياوريد ولي تا کنون کوچکترين جوابي حتي يک کلمه هم نگفتند.

ما الان 4-5 ماه است که از کتاب و سنت ده‌ها دليل و برهان با سند صحيح بر اثبات خلافت اميرالمؤمنين اقامه کرديم شما هم دو تا روايت بياوريد.

و اين روايت خيلي از قضايا را روشن‌ مي‌‌ کند و چون فرصت نيست تقريبا 7-8 مسئله است که بايد روي آن کار شود.

يکي ندامت ابوبکر به نقل ابن زنجويه که قديمي ترين مدرک که در کتاب الاموال خود آوردند.

دوم ندامت ابابکر به نقل‌هاي متعدد و اسانيد مختلف که مثل طبراني و ذهبي و طبري و اينها.

سوم صحت روايت که صحيح است يا نه.

چهارم تحريف اين حديث است که وقتي اين آقايان ديدند که اين روايت کل عقائد و مباني اينها را به هم و متزلزل‌ مي‌‌ کند و در اين چاپ‌هاي اخير برداشتند و تحريف کردند که اين را‌ انشاءالله سر فرصت تصوير کتاب را با چاپش به مردم نشان‌ مي‌‌ دهيم که اگر واقعا اين دليل بر حقانيت اهل بيت نيست و واقعا اين هجوم صورت نگرفته است اينها چرا تحريف‌ مي‌‌ کنند؟

بعد بحث ديگري که آقايان اشکال سندي به ضعف عنوان دارند که اين را که ما مفصل جواب‌ مي‌‌ دهيم.

و از همه بالاتر ما چند تا روايت داريم که اصلا عنوان در آن سند نيست و اضافه اينکه عنوان توسط ابن حبان و ديگران توثيق شده است.

اما من فقط متن روايت را‌ مي‌‌ خوانم و صداي بينندگان عزيزمان را‌ انشاءالله‌ مي‌‌ شنويم، بعد‌ انشاءالله در جلسه بعد مفصل در مورد اين قضيه صحبت‌ مي‌‌ کنيم.

عبدالرحمن بن عوف از پدرش نقل‌ مي‌‌ کند که من وارد بر ابوبکر صديق شدم در آن مرضي که از دنيا رفت، داستان مفصل است حالا من اصل روايت را هم‌ انشاءالله از کتاب طبراني يا ابن زنجويه‌ مي‌‌ خوانم که ابوبکر برگشت گفت که من 3 کار انجام داده ام و تاسف‌ مي‌‌ خورم و دوست داشتم که اينها را انجام نداده بودم و 3 چيز را ترک کردم که دوست داشتم که آن کارها را انجام‌ مي‌‌ دادم و 3 چيز بود که‌ مي‌‌ خواستم از پيامبر سوال کنم ولي سوال نکردم.

يعني 9 تا قضيه است، 3 کار انجام داده و پشيمان است، 3 کار انجام نداده و پشيمان است، 3 سوال هم از پيامبر دوست داشت سوال کند و از اينکه سوال نکرده ناراحت است.

اين هر 9 تا قابل دقت است که اگر فرصت شود من دريک جلسه مستقل نسبت به 9 تا که يکي در رابطه به قضيه هجوم به خانه حضرت زهرا است که آن را ما مفصل بحث خواهيم کرد و نسبت به 8 تاي ديگر هم ما فقط سوال‌ مي‌‌ کنيم و اميدواريم که اين کارشناسان جواب بدهند که هرگز جواب نمي دهند و نمي توانند جواب بدهند.

اما آنهايي که دوست داشتم انجام نمي دادم و پشيمان هستم

فوددت أني لم أكن كشفت بيت فاطمة عن شيء

من ناراحتم اي کاش خانه فاطمه زهرا را هتک حرمت نکرده بودم و دستور حمله و هجوم به خانه زهرا نداده بودم

وإن كانوا قد أغلقوا على الحرب

اگر چه اين خانه به عنوان سنگر جنگي بود، اگر چنانچه خانه حضرت زهرا به عنوان سنگر جنگي بسته شده بود و مرکز جنگ هم بود به احترام زهرا من نبايد دستور حمله و هجوم به خانه زهرا‌ مي‌‌ دادم.

الأموال لابن زنجويه ج 1، ص 387، أبو أحمد حميد بن مخلد بن قتيبة بن عبد الله الخرساني المعروف بابن زنجويه (المتوفى : 251هـ) الوفاة: 251، دار النشر :

المعجم الكبير ج 1، ص 62، سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني

الأحاديث المختارة ج 1، ص 89، أبو عبد الله محمد بن عبد الواحد بن أحمد الحنبلي المقدسي

مختصر تاريخ دمشق، ج 4، ص 300، محمد بن مكرم بن منظور الأفريقي

تاريخ الإسلام  ج 3 ، ص 118، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان الذهبي

سمط النجوم العوالي،‌ ج 2، ص 465، عبد الملك بن حسين بن عبد الملك الشافعي العاصمي المكي

اينها اين قضيه را نقل کردند يعني يک نفر و دو نفر نيست، البته غير از اينها هم افرادي نقل کردند و ما براي اينکه قضيه روشن شود که اين فقط يک روايت نيست و يک سند نيست و يک عالم نقل نکرده اينها را‌انشاءالله ما به تفصيل نسبت به اين نقل‌ها و تکه‌هايي که در اين نقل‌ها‌ انشاءالله خدمت بينندگان عزيز به حول و قوه الهي توضيح خواهيم داد.

بيننده: عمراني از بوشهر

تسليت‌ مي‌‌ گويم شهادت بي بي دو عالم حضرت زهراي مرضية سلام الله عليها.

عارضم خدمت حضرت عالي حقيقتش من مدتي است که روي خط‌ مي‌‌ آيم ولي موفق نمي شوم که صحبت کنم.

و عرائضي داشتم در چند زمينه، يکي اينکه اين اقاي سجودي که ادعا‌ مي‌‌ کنند شمالي هستند ايشان من روي تيپ و سيماي ايشان‌ مي‌‌ توانم که بگويم که ايشان بچه جنوب شرقي استان فارس هستند، و ايشان جزو منطقه لار هستند و بايد آنجايي باشند.

مجري:

لهجه‌شان هم به همان منطقه‌ مي‌‌ خورد.

بيننده:

بله عرض‌ مي‌‌ کنم، اينها متاسفانه دروغ گو هستند، دوم آقاي ترشابي در يک برنامه اي 3 فرقه شيعه، سني و وهابي را به تفکيک اسم برد، در يک قضيه اي بود که مربوط به زيارت قبر يکي از ائممه‌شان در منطقه تاجيکستان بود که فراموشم شده است و چند بار هم‌ مي‌‌ خواستم که خدمت شما بگويم ولي موفق نشدم.

مطلب سوم اينکه يک روز ايشان در يکي از صحبت‌هاي خود ادعا کردند که ام المؤمنين عايشه گفته من زماني که در کنار مرقد حضرت رسول قرار‌ مي‌‌ گرفتم زماني که پدرم و حضرت رسول دفن بودند من با لباس معمولي آنجا حاضر‌ مي‌‌ شدم ولي از روزي که عمر آنجا دفن شد من ديگر از عمر شرم و حيا داشتم.

من‌ مي‌‌ خواستم بگويم اينها که ادعا‌ مي‌‌ کنند که کسي که مرده است ديگر دستي در اين دنيا ندارد و کاري نمي تواند بکند چه دليلي دارد که عايشه اين ادعا را‌ مي‌‌ کند که عمر‌ مي‌‌ توانسته ايشان را ببيند.

چگونه عايشه فهميد که عمر به حضور ايشان اعتراف‌ مي‌‌ تواند داشته باشد؟

حقيقتش مسائل زيادتري در ذهنم بود ولي يادداشت‌هايم را الان نمي دانم کجا گذاشتم و نتوانستم پيدا کنم و‌ انشاءالله در يک فرصت ديگر، و بعد هم آقاي ابوبکر اگر راست‌ مي‌‌ گويد که پشيمان شد چرا همان ساعت بلند نشد حکومت را به اميرالمؤمنين واگذار کند و کنار بکشد؟

آقايان هم‌ مي‌‌ گويند که شماچرا تاريخ را ورق‌ مي‌‌ زنيد و چه فايده دارد گفتن اين مسائل؟ اگراين مسائل اتفاق نيفتاده بود کي بين امت اسلامي تفرقه‌ مي‌‌ افتاد؟ و ما‌ مي‌‌ خواهيم بدانيم دليل اين تفرقه بين امت اسلامي چيست؟ آيا شيعه حق است يا اهل سنت حق هستند؟

اهل سنتي که حداقل اقل اقل با فرقه ضاله وهابيت که ما‌ مي‌‌دانيم انگليسي هستند و با صهيونيسم و بهائي 3 شاخه يک درخت هستند،‌ مي‌‌ گويند 5 فرقه اين 5 فرقه کدامش بر حق است؟

حالا ما‌ مي‌‌ گوييم بر فرض شيعه ناحق است، از  فرق آنها کدامشان بر حق هستند؟

و‌ انشاءالله براي حضرت عالي و جناب آيت الله قزويني اين سيد بزرگوار و ذخيره جامعه اسلامي و جامعه روحانيت و سلاله نبي مکرم اسلام و حضرت زهرا آرزوي سعادت و توفيق و سربلندي دارم و به شما را به خداي بزرگ‌ مي‌‌ سپارم.

استاد قزويني:

اين نکته را که اين عزيزمان مطرح کردند در رابطه با عايشه ام المؤمنين که‌ مي‌‌ گويد وقتي پيامبر دفن بود در خانه من  من با همان لباس آزاد و سر برهنه بودم چون خانه خودم بود و پدرم هم که دفن شد همين طوري بود ولي

فلما دُفِنَ عُمَرُ مَعَهُمْ فَوَاللَّهِ ما دَخَلْتُ إِلاَّ وأنا مَشْدُودَةٌ عَلَىَّ ثيابي حَيَاءً من عُمَرَ

وقتي که عمر بن خطاب را در خانه من دفن کردند همواره با چادر و پوشش خودم را‌ مي‌‌ پوشاندم چون از عمر خجالت‌ مي‌‌ کشيدم.

مسند أحمد بن حنبل  ج 6، ص 202

حاکم نيشابوري هم در مستدرک بعد از نقل اين روايت‌ مي‌‌ گويد:

هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه

 اين روايت صحيح است و شرائط صحيح بخاري و مسلم را دارد.

المستدرك على الصحيحين ج 3، ص 63،

آقاي هيثمي هم در مجمع الزوائد‌ مي‌‌ گويد روايت صحيح است.

مجمع الزوائد ج 8، ص 26

اين جناب آقاي سجودي و ديگران است که‌ مي‌‌ گويند آقا وقتي که کسي مرد ديگر ر از اين دنيا ندارد و ما را نمي بيند و اطلاع از حالات ما ندارد بفرمايند به قول اين برادر ما از اين روايت جواب بدهند که عايشه اگر واقعا عمر مرد و رفت و ر ندارد و نمي بيند و اطلاعي از اين طرف ندارند اين کار عايشه ام المؤمنين که روايت هم صحيح است و نمي توانند بگويند اين روايت چنين و چنان است چون امثال آقاي سجودي در آن حد نيستند که مثلا بخواهند و بيايند بر حاکم نيشابوري ايراد بگيرد که ايشان بيايد روايتي را تصحيح کند و اين آقا بگويد من قبول ندارم.

چون ايشان در اين حد نيست چون آن بزرگترشان هم که‌ مي‌‌ آيد در زباله و زباله داني و مزبله گير‌ مي‌‌ کند و در يک روايت چند تا گاف‌ مي‌‌ دهد که آبروريزي‌ مي‌‌ شود تا چه رسد به آقاي سجودي که نسبت به مباحث رجالي خيلي پياده تشريف دارند.

بيننده: فضلي از تهران (اهل سنت)

من خدمت حاج آقا قزويني ضمن عرض ادب چند تا سوال دارم و اولين سوالم اين است که خيلي دوست دارم بدانم که اولا من به نوبه خودم آناني که در کل کره زمين از اول دنيا تا به امروز هرچه ظلم کردند من به نوبه خودم لعنت خدا را به آنها‌ مي‌‌ فرستم هرکسي که ظالم است.

ولي من اين سوال را دارم خدمت حاج آقا قزويني بالفرض براي همه واضح و روشن شد حالا فعلا‌ مي‌‌ گويند وهابيون يا اهل تسنن همچنين چيزي وجود نداشته و افسانه بوده است و اهل تشيع هم‌ مي‌‌ فرمايند اتفاق افتاده و حمله به خانه حضرت زهرا بوده است.

به هر حال جنايت است و بنده در هر شرايطي اين جنايت اتفاق افتاده باشد فعلا که روشن نيست براي يک عده اي و عده اي هم که قبول کردند اين اتفاق افتاده است من محکوم‌ مي‌‌ کنم.

ولي سوالم اين است که بالفرض اين اتفاق براي همه روشن و کل دنيا گفتند اين اتفاق افتاده است و شيعه بر حق است و سني تا الان زور گفته است و ظلم کرده از اول تا امروز و همه گفتيم شيعه هستيم و هيچ سني وجود ندارد، سوالم اين است که آيا مشکلات موجود جامعه بر طرف‌ مي‌‌ شود يا نه؟

مجري:

من از شما سوال‌ مي‌‌ کنم اگر قضيه مهدويت اتفاق بيفتد که شما اهل سنت هم قبول داريد آن وقت چه‌ مي‌‌ شود؟

بيننده:

مهدويت يعني امام زمان ظهور کند؟

مجري:

بله

بيننده:

 خيلي خوب‌ مي‌‌ شود ولي فعلا که اتفاق نيفتاده است.

مجري:

نه  فرض‌ مي‌‌ گيريم ديگه

بيننده:

 خيلي خوب‌ مي‌‌ شود و اين را روي تخم چشمهايم‌ مي‌‌ گذارم

مجري:

پس اون سوالي که شما کرديد اگر قضيه حضرت حجت عليه السلام صورت بگيرد همين جواب پاسخ داده خواهد شد.

بيننده اگر قضيه حضرت حجت عليه السلام صورت بگيرد همين جواب پاسخ داده خواهد شد.

بيننده:

فعلا  که بنده 50-60-70 سال خدا به من عمر بدهد 20 سال عمر به من عمر بدهد فعلا من در ضلالت و در بدبختي زندگي‌ مي‌‌ کنم و آقا هم تشريف نياورده من اين را‌ مي‌‌ گويم و هر موقع آقا تشريف آوردند قدمشان روي چشم من، من خودم يکي از مريدان ايشان‌ مي‌‌ شوم من يکي از کوچکانش‌ مي‌‌ شوم ولي فعلا مشکلاتي که همگي داريم و با پوست و استخوان لمس‌ مي‌‌ کنيم آيا اين مشکلات بر طرف‌ مي‌‌ شود؟

و اينکه نمي دانم حالا اگر صحبت کنيم يک خرده ممکن است برداشت‌هايي شود و وصله‌هاي مختلف به ما بزنند که چرا اينجوري و از حاج آقا قزويني تقاضا دارم که اين مناظره‌هايي که‌ مي‌‌ گذارند يک خرده مناظره‌هاي منطقي باشد مثلا قبلش موضوع را روشن کنند و اين به آن نگويد و به نظر من اينجا يک خرده براي اين شبکه‌ها کسر‌شان‌ مي‌‌ شود.

اين به اون يک جور ديگه‌ مي‌‌ گويد و بالاخره يک چيزهايي‌ مي‌‌ گويند که خاله زنکي اسمش را بگذاريم يا کوچه بازاري، من خودم  خجالت‌ مي‌‌ کشيدم از اين صحبت‌ها که اين‌ مي‌‌ گويد از حوض نمي خواهم بيرون بروم و اون‌ مي‌‌ گويد بايد بيايي بيرون.

بابا صحبت تان را روشن کنيد در هر موضوعي که هست و اين يک انتقاده بود بعدش هم خدمت شما عرض شود که نقطه مشترک اهل تسنن و تشيع چيست؟ غير از قرآن که چيز ديگري نيست.

مجري:

پيامبر، قرآن، قبله

بيننده:

پيامبر و قرآن را که تشيع و تسنن قبول دارند  تمام شد، به نظر شما اگر کاسه اي زير نيم کاسه نباشد منطق اين را نمي گويد که خدا و قرآن ببين چه گفته است و طبق همان گفته قرآن و نوشته قرآن که کلام خداست ما پيش برويم.

حالا اگر عمر ظلم کرد محولش‌ مي‌‌ کنيم به خدا، علي خدايي نکرده ظلم کرده است همچنين، يا هرکس ديگري ظلم کرده است محول‌ مي‌‌ کنيم به خدا، ما فعلا بايد طبق قرآن پيش برويم.

استاد قزويني:

ببينيد جناب آقاي فضلي بزرگوار اين يک جمله اي است که هميشه من و شما‌ مي‌‌ گوييم که گذشته چراغ راه آينده است و خود قرآن‌ مي‌‌ آيد داستان حضرت آدم و حوا، قابيل و‌هابيل، ابراهيم و موسي و اينها را‌مي‌‌ آورد براي چه؟ براي اينکه ما بياييم از آن چه که گذشته از کار بد گذشتگان و از کار خوب گذشتگان عبرت بگيريم و يکي از آداب خواندن قرآن اين است که وقتي ما‌ مي‌‌ آييم در آياتي که  صفات خوبان برده شده، صفات مبارزين عليه باطل و استبداد تلاش کنيم خودمان را متخلق کنيم به اخلاق خوبان، وقتي در آيات قرآن اسمي از بدها و بدکاره و ظالم و فاسق و امثال اين‌ مي‌‌ آيد تلاش کنيم که ويژگي‌هاي آن افراد در ما نباشد و اگر هست از خود دور کنيم.

فإذا مروا بآية فيها تشويق ركنوا إليها طمعاً، وتطلعت نفوسهم إليها شوقاً وظنوا أنها نصسب أعينهم

جمله اميرالمؤمنين اين است که وقتي به آيات بهشت‌ مي‌‌ رسند از خدا طلب کنند و يقين کنند بر اينکه اين نعم

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: