ازمهدی فاطمه چه خبر
مذهبی
صراط 110
نگارش در تاريخ سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب: شهدا:امام زمان:شعر, توسط اسماعیل بامری

«شعر امام زمان»
 
مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
پیش طبیب آمده‌ام، درد می‌کشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا
من آمدم که این گره ها وا شود همین!
اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا
حالا که فکر آخرتم را نمی­کنم
حق می­دهم که بنده دنیا کنی مرا
من، سالهاست میوه ی خوبی نداده‌ام
وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا
آقا برای تو نه ! برای خودم بد است
هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا
من گم شدم ؛ تو آینه‌ای گم نمی‌شوی
وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا
این بار با نگاه کریمانه‌ات ببین
شاید غلام خانه زهرا کنی مرا
*علی اکبر لطیفیان*




نظرات شما عزیزان:

ساعت10:43---30 بهمن 1391
سلام به به ،عجب عجب،تبارک الله.زیبابود.یاعلی

محمدرضا
ساعت13:47---24 بهمن 1391
سلام من محمدرضا هستم میخواستم بگم مایلم که شما نویسنده ی وبلاگ من باشید وبلاگ من یکی از وبلاگ های بروز لوکس بلاگ هست میتونید ببینید اگه دوس داشتید به من در وبلاگم یک نظر بدهید

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: