مذهبی
صراط 110
نگارش در تاريخ جمعه 15 دی 1391برچسب:, توسط اسماعیل بامری

خرگوشی همیشه به فکرپرواز بوددررویاهای خودپروازبرفرازاسمانهاراارزومی کرد

برای همین یک روز به این فکر افتاد تاباعقابی رفیق بشه وبه همراه اون به اسموناسفرکنه وبه ارزوش برسه خلاصه به سراغ عقاب رفت وبعد ازدوستی همراه بااون به اسمونه رفت بعداز گشت وگذرعقاب فرودامد وخرگوش هم که مزه اولین  پروازش روچشیده توپوست خود نمی گنجید.

مدتی گذشت وخرگوش دوباره شوق پروازپیدا کردواین باربم بادوستش به اسمانها سفرکرد وبه سلامت به خونه اش برگشت ولی برای با سوم که پیش رفیقش به ظاهرمهربونش رفت یایه باردیگه ارزویش رابراورده کند طعمه عقاب گرسنه شد ونه تنهابه ارزویش نرسید بلکه اصل زندگیشو هم ازدست داد

داستان رابطه پسرودخترای امروزهم همین طورشده خیلی ازدخترابااحساساتی پاک وارزوهای فراوان تن به دوستی  باپسرا می دن ولی غافل ازاینکه خطرهر لحظه درگمین اونهاست پسرا برای جلب نظر دختراروزای اول خیلی محبت میکنن وسعی می کننخودشون روشاهزاده ای که بااسب سفیدخوشبختی اومده تا دخترروبه ارزوهایش برسونه  ولی متاسفانه بعدازگذشت یه مدت که دختررومجذوبووابسته خودشون کردن مثل اون عقاب قصه ما دخترک بیچاره روطعمه هدف شیطانی خودمی کنند واین وسط دخترک بیچاره قربانی بلند پروازی هایش میشه



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: